۱۳۸۹/۹/۳۰


نمایشگاه شال گردن
سارا حشمتی
سمیه شاه محمدی
اول تا دهم دی ماه 1389
کافه رمنس

۱۳۸۹/۹/۲۸


یلدا از جشن های شبانه ایرنیان کهن است که تا امروز برگزار می شود. شرق شناسان معتقدند که آیین شب یلدا چندین هزار سال در ایران قدمت دارد.
در ایران باستان تاریکی نماینده اهریمن دانسته می شد. ایرانیان در آخرین شب پاییز- درازترین و تاریک ترین شب سال- تا سپیده دم بیدار می ماندند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی، روحیه آنان را ضعیف نکند و با طلوع افتاب و حصول اطمینان از بازگشت خورشید به رختخواب می رفتند و روز بعد که خور روز یعنی روز تولد خورشید یا دی گان نام دارد را به استراحت می پرداختند تا مبادا مرتکب بدی گردند زیرا میترا ارتکاب هر کار بد در روز تولد خورشید را گناهی بزرگ می شمرد.در این روز همه از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند، تمام بردگان و غلامان و کنیزان آزاد بودند و هیچ کس حق دستور دادن نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت. در این روز جنگ و خونریزی و حتی کشتن حیوانات ممنوع بوده.
در شب یلدا سفره ایی به نام میزدmayzad گسترده می شده که شامل میوه های تازه فصل و میوه های خشک شده ی فصلهای دیگر بوده. اما این شب به نام چله نیز معروف است ، شب چله (چهل روز مانده به جشن سده).
جشن سده یا شب سیاه و سرد بزگترین جشن آتش و از کهن ترین آیینها در آغاز شامگاه دهم بهمن ماه است. مردمان سرزمین های ایرانی بر بلندای کوه ها و بامها آتش می افروحتند و بنا بر زبان و فرهنگ خود سرودها و ترانه های گوناگون می خواندند و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می کنند. جشن سده هیچگاه به هیچیک از اقوام و ادیان باستان ارتباطی نداشته و همواره جشنی ملی و بر گرفته از شریط اقلیمی و رویدادهای کیهانی بوده است .
اما امروز فقط بخشهایی از این مراسم به صورت سنت نه عقیده برگزار می شود. میوه هایی مانند انار و هندوانه پای ثابت شبهای چله شده و آجیل مخصوص آن نیز همه جا هست گرفتن فال حافظ از آداب دیگر این شب است که معمولا توسط بزرگ جمع انجام می شود و اما رسم مهمانی آن و دور هم جمع شدن دوستان و آشنایان، شادی کردن و خندیدن همچنان پا برجاست که نهایت تا ساعات آخر شب طول می کشد نه تاصبح! و به این ترتیب طولانی ترین شب سال را طی می کنند.



یلدایتان مبارک
در طولانی ترین شب سال منتظرتان هستیم
عاشقانه

آنکه می گوید دوست ات دارم
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود

هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود

آنکه می گوید دوست ات می دارم
دل اندهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
احمد شاملو

۱۳۸۹/۹/۲۰

دوستان عزیز
کافه در روزهای چهار شنبه و پنج شنبه -تاسوعا و عاشورای حسینی- تعطیل می باشد.

نمایشگاه


راز قهوه
سومین نمایشگاه نقاشی با قهوه
غلامرضا شاه حسینی
بیست و یکم تا سی ام آذر ماه هشتاد و نه
کافه رمنس

باغ من . . .

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست؛
با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران؛ سرودش باد
جامه اش شولای عریانی است
ور جز اینش جامه ای باید؛
بافته بس شعله ی زر تار پودش باد
گو بروید یا نروید؛ هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نو میدان؛
چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟!
داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها پاییز

مهدی اخوان ثالث

۱۳۸۹/۹/۱۱

نمایشگاه

نیلمان
نمایشگاه انواع زیور آلات نقره(کار دست)
نیلوفر یزدانی
دهم تا بیستم آذر ماه
کافه رمنس