۱۳۹۰/۱۲/۲۵
۱۳۹۰/۹/۲
۱۳۹۰/۶/۱۳
۱۳۹۰/۳/۱۱
۱۳۹۰/۲/۳۱

به نام خداوند جان و خرد
کزين برتر انديشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
اين ابيات آغازگر بزرگترين اثر حماسی تاريخ ادبيات ايران، شاهنامه فردوسی، است.
شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگترین حماسههای جهان، مهمترین نامهٔ اندیشهٔ سیاسی ایرانشهری در دورهٔ اسلامی، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسهٔ ملی ایرانیان و نیز بزرگترین سند هویت ایشان است.
شاهنامه اثری است منظوم در حدود پنجاههزار بیت در بحر متقارب مثمن محذوف (یا مقصور) (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول)). سرایش آن حدود سیسال به طول انجامید. فردوسی خود در این باره میگوید:
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال
آخرین ویرایشهای فردوسی در شاهنامه در سالهای ۴۰۰ و ۴۰۱ هجری قمری رویداد.
شاهنامه شرح احوال، پیروزیها، شکستها، ناکامیها و دلاوریهای ایرانیان از کهنترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).
کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.
علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستانهای مستقل پراکندهای نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمیشوند. از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان(که بخشی از داستان بلند بیژن و منیژه است)، کرم هفتواد و جز اینها بعضی از این داستانها به طور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار میآیند.
ســرآمــد کـنـون قـصـهٔ یــزدگــرد
بـه مـاه ســفــنــدارمـذ روز اِرد
ز هـجـرت شـده پـنـج هـشـتـاد بـار
بـه نــام جـهــان داور کــردگــار
در کنفرانس عمومي يونسکو در سال 1989 م. تصميم گرفته شد که گراميداشت هزاره سرايش شاهنامه فردوسي برگزار شود و يونسکو در سال 2007 آن را به ثبت جهاني رساند و سال 2011 (روز 25 اردیبهشت ماه 1388 خورشیدی) به عنوان هزاره سرايش شاهنامه فردوسي از سوي يونسکو نامگذاري شد.
سال ۴۰۰ قمری از ۹ شهریور ۳۸۸ خورشیدی آغاز شده و در ۲۸ مرداد سال ۳۸۹ خورشیدی به پایان رسیده است؛ روز «اِرد» یا ۲۵ اسفند در این دامنه زمانی، مطابق با سال ۳۸۸ خورشیدی میشود. به دیگر سخن، ۲۵ اسفند سال ۳۸۸ هجری خورشیدی برابر است با آدینهروز، ۲۱ رجب سال ۴۰۰ هجری قمری (۱± روز) به این ترتیب، این روز (25 اردیبهشت1388 ) هزاره شاهنامه است و یکهزار سال تمام خورشیدی از زمان پایان سرایش شاهنامه میگذرد.
۱۳۹۰/۲/۲۰

رابيندرانات تاگور، شاعر، فيلسوف، موسيقيدان و چهرهپرداز هندي در 7 مي 1861 ميلادي در یک خانواده مهاراجه ای به دنيا آمد، رابیندرانات چهاردهمین فرزند خانواده بود. پدرش مهاریشی چهارده فرزند داشت که او کوچکترین آنها بود او تحت تاثير خانواده از كودكي با فلسفه، چهرهپردازي، موسيقي، شعر و نويسندگي آشنا شد.
تاگور اگر چه يكي از بزرگترين نويسندگان و موسيقيدانان معاصر در هند به شمار ميرود، اما بيشترين شهرتش را به خاطر سرودن اشعاري دارد كه به اعتقاد كارشناسان و منتقدان ادبي قابل مقايسه با اشعار گوته و ويكتور هوگو است
.

دختر رقصان طرحی از رابینرانت تاگور، مرکب بر روی کاغذ
خواندن و نوشتن را در خانه آموخت. از 8 سالگي شعر ميگفت. وي را به آموزشگاههاي گوناگون فرستادند ولي او با مدرسه خو نميگرفت و از آن گريزان بود.
هنگامي كه 12 ساله بود با پدرش به هيماليا رفت. ديدار از طبيعت و نيايشگاههاي هندوان تاثير بسياري در او گذارد. در سال 1875 هنگامي كه 14 ساله بود، مدرسه را كنار گذاشت. در همين هنگام مادرش درگذشت تاگور درباره مرگ مادرش میگوید: اولین باری بود که با مفهوم نیستی و رفتن بیبازگشت آشنا شدم آن هنگام که پیکر مادرم را به معبدی بردند و سوزاندند. برادرش جوي تيرين درانات نگهداري او را بر عهده گرفت. در سپتامبر1878 به همراه برادرش ساتين درانات براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت.
او را در آغاز براي خواندن حقوق به آنجا فرستادند ولي به موسيقي و شعر و ادب پرداخت. آثار اوليه وي تقليدي از شعراي بزرگ هندي بود كه با مايهاي از فولكلور چاشني خورده بود، ليكن در سال 1878منظومههاي «ترانههاي آفتاب» و «سرودهاي شبانه» كه حاوي ايدههاي انساني و بزرگي بودند انتشار داد. انتشار آنها در سراسر هندوستان وي را به عنوان شاعري بزرگ معرفي كرد. در سال 1912 در انديشه افتاد تا شعرهاي دفتر شعر پرآوازه خود گيتانجلي را به انگليسي برگرداند. در 27 مارس همان سال با پسرش راتيندرانات و همسر او به لندن رفت. در آنجا برگردان گيتانجلي را به پايان رساند. اين شعرها در انگلستان با اقبال اهل ادب روبهرو شد. در ماه اكتبر همان سال با پسر و همسرش به آمريكا رفت و در ژانويه 1913 به لندن و چندي پس از آن به زادگاهش بازگشت. در نوامبر همان سال در شانتينيكتان متوجه شد كه شعرهاي گيتانجلي برايش جايزه نوبل سال 1914 را به ارمغان آورده است. او از اين پس آوازه جهاني يافت. تاگور نخستين آسيايي است كه به جايزه نوبل دست يافت. در 3 ژوئن1915 دولت انگلستان به او لقب شواليه داد ولي پس از كشتار مردم پنجاب در 13 آوريل1919، تاگور از لقب و نشان انگليسيها چشم پوشيد و آن را براي فرماندار آن زمان هندوستان پس فرستاد. وي به بسياري از كشورهاي آسيا، اروپا، آفريقا و آمريكا مسافرت كرد و در آن كشورها به ديد و بازديد و سخنراني پرداخت. در 15 آوريل1932 هم به همراه عروسش پراتيماديوي و دينشاه ايراني (از پارسيان نامدار هند) به دعوت دولت به ايران آمد و جشن هفتادمين زادروز او در تهران برپا شد. در اين هنگام از رضا شاه خواست تا براي آموزش جوانان هندي استادي را به دانشگاه او در هندوستان بفرستد كه رضا شاه هم ابراهيم پورداوود را براي اين منظور به هندوستان فرستاد.
تاگور» را ميتوان از جمله سخنسرايان صاحبنام هندوستان ناميد كه در كنار مهاتما گاندي يكي از فرزندان خلف هندوستان به شمار ميروند.
گاندي و تاگور اول بار در سال 1915 در شهر شانتينيكتان يكديگر را ملاقات كردند و در اين ملاقات بود كه پايههاي يك دوستي ماندگار و قدرتمند ميان آن دو بسته شد.
آن دو اگر چه اختلاف سليقههايي در روشهاي ميهنپرستانه خود داشتند اما مقصود و هدف واحدي را دنبال ميكند.
تاگور از سال 1920 به بعد سفرهاي متعددي را به كشورهاي اروپايي و امريكايي آغاز كرد و در كنفرانسها و سمينارهاي مختلفي در اين كشورها شركت كرد.
او در سال 1921 ملاقاتي با برگسون و رومنرولان داشت و اين امر موجب شد تا او به اعلاميه استقلال فكري رومنرولان نيز ملحق شود.
از اين شاعر و نويسنده صاحبنام تا امروز آثار متعددي منتشر شده است كه ميتوان به اشعار طنز وي با نام زني كه تبسم ميكند، نامهها به دوستي، منظومه باغبان عشق، رمان خانه و جهان، نمايشنامه آمل و نامه شاه اشاره كرد.
وي در 7 اوت 1940 از دنيا رفت و آن قدر زنده نماند تا آزادي هند را ببيند اما بدون شک استقلال هند تا حد زیادی به اندیشههای تاگور مدیون است.
هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که خداوند هنوز از انسان نا امید نیست