۱۳۸۸/۱۲/۲۵

داستانهای روزمره




هفته سوم از ماه سوم
آدمای تنها، دنیای خودشونو دارن، گاهی دلم می خواست می تونستم به تنهایی شون نقبی بزنم تا ببینم جنس تنهایی اونا چیه؟آخه تنهایی هم مثل چیزهای دیگه انواع و اقسام داره. آدمای تنها ظاهرشون شاید مثل هم باشد ولی دنیا شون با هم فرق می کنه. آدمای تنهای زیادی به کافه می آن و من گاهی که سرم خلوته می رم تو بهرشون و می خوام تنهاییشون رو تجزیه تحلیل کنم.
مرد تنهایی که هر دفعه می یاد و اسپرسو سفارش می ده و می گرده یه جای خلوت پیدا می کنه و ساعتهایی مشغول نوشتن می شه! گاهی دلم می خواد سری به میزش بزنم و ببینم چی می نویسه ولی دنیای او مال خودشه و خلوتش محترم.
دختر تنهایی که می یاد و فقظ یه چایی سفارش می ده و از پنجره بیرون رو نگاه می کنه! شاید پرواز گنجشکها و کبوترها جذبش می کنه که از این شاخه به اون شاخه می پرن و سر و صدا راه می اندازن، شاید هم داره سبز شدن دیوار روبروی کافه رو نگاه می کنه که منم دوستش دارم، چون علی رغم سردی هوا روز به روز به برگهای سبزش اضافه می شه! گاهی تک وتوک دونه های برف درشت می یاد که شاید باد اونا رو از رو کوهها می یاره و خیلی زیبان
پسری که با MP3 تو گوشش هر روز می یاد و جزوهاشو رو میز پهن می کنه و همونطور که موسیقی گوش می ده اونا رو زیر و رو می کنه و خیلی های دیگه . . .اونا هر کدوم دنیای خودشونو دارن. شادن یا غمگین، مشکلی دارن یا نه؟ این چیزیه که مال خودشونه، دنیایی که ما راهی به اون نداریم و فقط شاید بتونیم حدس و گمان بزنیم! تنهایی دنیاییه به وسعت همه آدمهایی که سهمی از اون دارن. دنیایی پر از رمز و راز و زیبایی که فقط و فقط مال خود خود آدماس و ما مجبوریم که به اون احترام بذاریم چون خودمون هم سهمی از این دنیا داریم و می خوایم حریمش حفظ بشه


15/12/88
فریده عصاره

۱ نظر:

  1. سلام
    چه قدر خوبه که روحیه ی آدمایی که میان براتون مهمه!

    شاید یه روز منم بیام. فکر کنم سوژه خوبی باشم!

    پاسخحذف