۱۳۸۹/۱/۶



بعد از ظهر گرم تابستان
به دو پرنده
که خلوتی را
در آسمان منبع آب
یافته اند
حسودی کردم
زمینی
چو بهشت
در هیاهوی شهر
چه سبکبال
گشت می زدند
در هوا
در پی هم
یکی می چرخید و ناز می کرد
مسیر تغییر می داد
دیگری
در تلاش پرواز
در مسیر یار
به موازات هم
چه سبکبال
فارغ از هر دغدغه
انگار که هیچ چیز
در این دنیا
نیست که
دل سبک و گرمشان را
آزار دهد
بی دغدغه
حسد انگیز بود
این بعد از ظهر تابستان
حمید وفایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر